کتابخانه ارشاد

بعد از مدت های مدیدی که سعادت حضور در کتابخانه را نداشتیم چندی پیش این افتخار نصیبمان گردید(چقدر ...شعر)

همین که وارد شدم دیدم خواهران محجبه هر کدام با چندین کاغذ  ( البته نامه ی دوست پسرشون نبودا) در حال خروج از کتابخانه بودند.

در سمت راست در حیاط یه خاکریز از شن وبلوک بود که احتمالا یادگار زمان جنگ است،البته کمی که جلوتر رفتیم 2زاری مون افتاد اون پشت احتمالا یه طویله بوده چون به طور  فجیعی پر از  بی ادبیات گوسفند بود، پشت کتابخانه هم مثل یه انبار قدیمی پر از آشغال و دله کهنه بود و صد البته مکانی برای قرار و نامه . حالا داخل کتابخانه بماند برای اپدیت بعدی .

 .....ان شاالله هفته بعد......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد