ای منتظران دمید خورشید امید
طی شد شب هجر و موسم وصل رسید
بفرست زِ جان به عشق مهدی صلوات
زیرا که بود به شیعه این عید سعید
عاقبت یکروز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط میبندم هنگامی که زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
مژده وصل تو کو کز سرجان بر خیزم
خاک کوی تو شوم از دو جهان برخیزم
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان بر خیزم
بگذرم گر ز جهان بر سر خاکم آرش
تا ببویش ز لحد رقص کنان برخیزم
فاش کن سر قیامت ز قیام قائم
قامتش را بنما کز سر و جان بر خیزم
قامت قائم حق را چو ببینم قائم
همچو فیض از سر اسباب جهان برخیزم
فیض کاشانی
التماس دعا...
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز
بالاخره بعد از مدت طولانی دوباره تصمیم گرفتم چند خطی بنویسم البته شاید آب در هاون کوبیدن و یا به تعبیری با ابکش آب استخر خالی کردن باشه
بگذریم
سربازی منم تموم شد باز هم وقتی برگشتم شهر رو بدون تغییر دیدم، زیر گذرها با همون شدتی که استارت خورده بودند متوقف شدند و هیچکس اون اطراف پرسه نمیزد. البته چند روزیه با حضور استاندار محترم دوباره کارها شروع شده که به زودی متوقف خواهد شد.
جالبیه کار ما اینه که دلمون واسه خودمونم نمیسوزه و همیشه ازحداجبار بیشتر کاری رو انجام نمی دیم و از روی دلسوزی کار نمی کنیم که آخر عاقبتش میشه همین . سکون تقریبا کامل پیشرفت شهر
چرا هر کس دستش به دهنش برسه و بتونه از این شهر فرار (ببخشید مهاجرت ) میکنه که نه فقط از اوضاع شهر شایدو متاسفانه از مردم شهر هستش که فرار میکنه تا به جایی بره که بتونه آرامش و مهمتر از اون آسایش داشته باشه
چرا باید اینقدر ظرفیت فعالیت اقتصادی پایین باشه که پردرآمدترین کار بشه گاوداری (البته اونم به یمن وجود شرکت های لبنیاتی برکوه لبن و شیکا) و گرنه ملت باید روزا مینشستن و پولها شونو میشمردن که البته اگه بااش کار دیگه ای بکنن اونوقت ملت میگن از کجا آورده این پولهای حروم رو
مطلب زیاده و گفتنش بی فایده
باید به فکر آبهای زیر زمینی هم بود و کشاورزان دارند با کارهاشون تیشه به ریشه خودشون میزنن که اگه عمری بود توضیح میدم